دانا تاد به عنوان مدیر بازاریابی برای Aftermath، یک شرکت ملی پاکسازی خطرات زیستی، خدمت می کند. Aftermath که اغلب به عنوان ارائهدهنده «پاکسازی صحنه جرم» شناخته میشود، کارهای کثیف در مقیاس بزرگ انجام میدهد، کارهایی مانند تصادفات صنعتی، قتل، تمیز کردن انبارها و حذف گاز اشکآور را انجام میدهد.
تاد گفت: “این برای من کاملاً حرکتی بود که از یک حرفه طولانی در فناوری و بازاریابی اینترنتی به سمت یک نقش داخلی در یک صنعت با فناوری پایین حرکت کنم.” دوباره با بازاریابی چاپی آشنا شدم، اولین عشق من در تبلیغات.”
قبل از پیوستن به Aftermath، تاد نزدیک به دو دهه را در سمتهای مختلف رهبری، عمدتاً در سمت آژانس و سمت فناوری، گذراند. او حرفه بازاریابی خود را در یک آژانس تبلیغاتی سنتی آغاز کرد، سپس به سمت دیجیتال رفت. تاد اخیراً به عنوان SVP Global Marketing for Performics خدمت کرده است.
تاد گفت: “علاقه من به آنچه که پروژه های “پیدایش” می نامم، معمولاً من را در نقش شروع به کار سازمان های جدید یا کار در یک موقعیت چرخشی قرار می دهد.
در سال 1997، او SiteLab را که یک آژانس دیجیتال است، تأسیس کرد. تاد در سال 2007 استارتآپ فناوری نیوزفورس را راهاندازی کرد، جایی که او حق اختراعی را برای اختراع ابزاری برای بهینهسازی انتشارات مطبوعاتی برای موتورهای جستجوی اخبار به دست آورد و یکی از اولین پلتفرمهای بازاریابی محتوا را برای فضای خبری توسعه داد.
او بهعنوان رئیس سازمان تجارت بازاریابی جستجوی جهانی SEMPO خدمت کرده است، و سمتهای مختلف هیئت مدیره و مشاوره را برای Clickable، Aerify، Jenna Druck Center for Young Leadership، شورای نرمافزار سن دیگو، و فارغالتحصیلان کالج UGA Grady داشته است.
بسیاری از بازاریابان ممکن است او را از سخنرانی در دهها کنفرانس بازاریابی و دیجیتال مانند ad:tech، SES، SMX، CMO Club، و اجلاس بازاریابی اینترنتی.
تاد ادعا می کند که زنگ NASDAQ را در سال 2008 با SEMPO به عنوان پرافتخارترین خاطره شغلی او به صدا درآورده است.
تاد گفت: “لحظه ای اوج برای جشن CyberMonday، که در آن زمان هنوز یک پدیده نسبتا جدید بود.”
تاد اخیراً پس از نزدیک به 18 سال اقامت در سن دیگو به شیکاگو نقل مکان کرد و از تغییر فصل ها و صحنه اجتماعی جدید لذت می برد.
تاد از شیکاگو گفت: “غذا و فرهنگ اینجا در سطح جهانی است.” وقتی در مرکز شهر قدم می زنم و معماری باشکوه، هنر عمومی و جزئیات شگفت انگیز اطراف را می بینم، هنوز نفسم بند می آید. من کشک پنیر، سگ های شیکاگو را کشف کرده ام و در نهایت به فکر می کنم یکی از طرفداران کابز خواهم بود – مگر اینکه اول سوکس مرا برنده شود.”
- سن: 49
- HQ: Aurora, IL
- Apple یا Android؟ Android
- فیلم مورد علاقه: Evil Dead
- سرگرمی: تئاتر شیکاگو
- اولین ماشین: تویوتا کرولا
بدون کدام دستگاه تلفن همراه نمی توانید زندگی کنید؟
تلفن من مطمئناً – این یک Samsung Blaze با صفحه نمایش ترک خورده است که همچنان به نحوی کار می کند. فکر کنم با یه سامسونگ دیگه عوضش کنم. احتمالاً توجه داشته باشید زیرا هر بار که یکی را می بینم حسادت تلفنی به من می خورد.
من iPad خود را دوست دارم، اما از آن به عنوان یک کنسول بازی و تلویزیون کوچک استفاده می کنم.
آیا میتوانیم به صفحه اصلی تلفن شما نگاهی بیندازیم؟
از کدام برنامه ها بیشتر برای کار استفاده می کنید؟
اسپاتیفای و پاندورا برای موسیقی، مخصوصاً زمانی که واقعاً نیاز دارم که به فکر فرو بروم و یک پروژه بزرگ را انجام دهم. برای بررسی پیوندهای ورودی، چیزی شبیه به فلز سرعت نیست.
من واقعاً از بسیاری از برنامههای بهرهوری، به جز مجموعه Google استفاده نمیکنم. من به بارگیری چیزها ادامه می دهم و سپس هرگز از آنها استفاده نمی کنم. اگر بخواهم تعداد زیادی پست اجتماعی انجام دهم، از HootSuite استفاده می کنم.
زمانی که کار نمی کنید بیشتر به کدام شبکه اجتماعی یا وب سایت مراجعه می کنید؟
فیسبوک مورد علاقه من است زیرا همه دوستان من در آنجا هستند. من همچنین در چند انجمن صفحه فیس بوک شرکت می کنم. خانواده من نیز در آنجا هستند و به من کمک می کند تا همه نوزادان متولد شده را بررسی کنم.
ارتباط با افراد از طریق شبکه های اجتماعی به دلیل همه قابلیت های داخلی و اشتراک گذاری بسیار آسان تر است. من مدام تهدید میکنم که فیسبوک را کنار بگذارم، زیرا زمان زیادی هدر میدهد، اما نمیدانم میتوانم یا نه.
زمانی که توییتر شروع به کار کرد مدتی درگیر بودم، اما به نوعی علاقهام را از دست دادم. من هنوز هر از گاهی توییت می کنم.
اولین چیزی که صبح گوشی خود را چک می کنید چیست؟
آب و هوا، سپس تقویم. سعی میکنم تا اولین فنجان قهوه از ایمیل خودداری کنم.
من را در روزهای کاری معمولی خود همراهی کنید.
من یک تیم کوچک هفت نفره را مدیریت میکنم، بنابراین همیشه پروژهای در جریان است که نیاز به توجه دارد. ما با سرعت نسبتاً سریعی کار میکنیم، زیرا مدل کسبوکار نسل اول است، و تماسهای گزارشدهی روزانه بسیار زیاد است، بنابراین ما همیشه در حالت عملکرد هستیم.
نقش اصلی من به غیر از مدیریت افراد، کمک به هدایت استراتژی و عناصر خلاقانه برند در هر کاری که انجام میدهیم، و تولید محتوا برای برنامههای مختلفمان است.
من به عنوان یک مدیر کاملاً عملی هستم، به خصوص در مورد بازاریابی دیجیتال. ما یک بخش بازاریابی محتوا محور هستیم، بنابراین از طریق ایمیل، پست مستقیم، فروش میدانی، وب و شبکه های اجتماعی بر روی پلتفرم های پیام رسانی اصلی خود ایجاد می کنیم. من هر هفته با آژانسهایمان ملاقات میکنم تا عملکرد و ایدههای بهبود را بررسی کنم.
مهیج ترین پیشرفت کاری در طول سال گذشته چه بوده است؟
عواقب تغییر نام تجاری – من بیشتر از همه عاشق توسعه نام تجاری هستم، و ظاهری کاملاً جدید ارائه کردیم، وب سایت جدیدی که از هرکس دیگری در صنعت ما پیچیده تر است.
من تصمیم گرفتم یک بخش بازاریابی محتوا محور ایجاد کنم و این کار آسانی نبود، اما در نهایت شروع به دیدن برخی چیزها کردیم.
در 12 ماه گذشته چند مایل سفر کرده اید؟
در سال گذشته من تقریباً به اندازه معمول سفر نکردهام، تماماً داخلی، بنابراین احتمالاً کمتر از 20000 مایل سفر کردهام.
دو سال پیش به کنیا رفتم تا در کنفرانسی صحبت کنم که زندگی را تغییر داد. رفتن به آفریقا رویای مادام العمر بود و از من برای سخنرانی در اولین اجلاس بازاریابی اینترنتی در آنجا دعوت شدم. من از نوآوری که در آنجا دیدم، برخاسته از ضرورت، و در تضاد کامل با فقری که هنوز هم وجود دارد، شگفت زده شدم.
بیشتر کنیاییها از فناوری پرداخت موبایلی استفاده میکنند تا آب جاری، که تا زمانی که به آنجا نروید منطقی نیست. خود کشور زیباست و مردم باورنکردنی بودند. من هنوز با بسیاری از افرادی که ملاقات کردم در تماس هستم.
چه چالش کاری شما را در شب بیدار نگه می دارد؟
امسال مجبور شدم مدیریت بحران زیادی را از حملات رسانه ای منفی انجام دهم که واقعاً جالب نیست.
همچنین در نتیجه سئوی تهاجمی که توسط کارمندان و آژانسهای سابق انجام شده بود، نه یک بلکه دو پنالتی Google (پنالتی دستی و یک مورد بد پنگوئن) دریافت کردیم. ما هنوز در حال حفاری از آن هستیم. این یک نبرد بسیار دشوار بود که امیدوارم به زودی آن را فتح کنم.
آیا میتوانید درباره کمپین یا پروژه کاری که میخواهید انجام دهید به ما بگویید؟
من به راهاندازی استارتآپی به نام Newsforce با گروه بزرگی از شرکا و سرمایهگذاران کمک کردم، که در نگاهی به گذشته ساختار آن را متفاوت میکردم. قبل از سقوط سال 2008 که همه پایگاه مشتریان ما را از بین برد، نتوانستیم دور سازمانی تامین مالی خود را افزایش دهیم.
من هنوز واقعاً به کاری که انجام دادیم و چشماندازی که داشتیم افتخار میکنم، اما باید بیشتر شبیه استارتآپ سنتی دره سیلیکون میشد تا به ما اجازه دهد سریعتر تصمیمگیری کنیم و مستقیماً در آن سرمایهگذاری کنیم. خود توسعه فناوری.
در مورد افرادی که بیشترین تأثیر را در حرفه شما داشته اند به من بگویید.
خوشبخت بودم که تعدادی از افراد فوق العاده را در حرفه خود داشته باشم، از استاد تبلیغاتی مورد علاقه ام شروع کردم که هنوز هم با آنها در ارتباط هستم.
اولین مربی “حرفه ای” من همچنین اولین مشتری من بود که در سال 1994 گوشی زونا خود را برای انجام تبلیغات خودم قطع کردم. او به ایده های حواس پرت من اعتقاد داشت و آنها را تامین مالی می کرد. ما خیلی خوشحال بودیم و با هم بازاریابی بسیار خوبی انجام دادیم.
من مجدداً با او در شرکت دیگری کار کردم که در آن او به عنوان مدیر عامل آنها در حال تغییر بود، و او با من در مورد اینکه چگونه به عنوان یک رهبر تجاری تلاش می کند تا خواسته های رشد را برآورده کند، با من بسیار باز بود. این به من دیدگاه بسیار خوبی در مورد تجارت از بالا داد، و او خردی را به اشتراک گذاشت که هنوز هم امروز بر من تأثیر می گذارد.
شرکای من مارلین متسون و مایک زمانس در SiteLab فوقالعاده بودند و به من آزادی و فرصتی برای رشد دادند و در عین حال من را به مدت 12 سال از نظر فکری به چالش کشیدند.
بعداً، افراد در صنعت جستجو و به ویژه هیئت مدیره SEMPO، ربکا لیب و ویراستار موسس دنی سالیوان /a>، واقعاً از نظر یک گروه همتا به “مردم من” تبدیل شد. ما پیروزیها و نگرانیهایمان را به اشتراک گذاشتیم و یاد گرفتم که میتوان آسیبپذیری نشان داد و همچنان مورد احترام قرار گرفت.
سوزان براتون یکی دیگر از اینفلوئنسرها و دوستانی است که به من الهام می بخشد. او ad:tech را از یک خرابه ورشکسته پس از سقوط دات کام گرفت و آن را به یک مجموعه کنفرانس قدرتمند تبدیل کرد که برخی از درخشانترین ذهنهای صنعت گرد هم میآیند. سپس او دوباره خود را در یک ژانر کاملاً متفاوت اختراع کرد.
لیست اینفلوئنسرهای شجاع و درخشان عملاً بی پایان است، همانطور که از همه افراد فوق العاده ای که به بزرگ شدن من در دهکده شخصی ام کمک کردند، بی پایان است.
یک فرد برای موفقیت در موقعیت شما به چه ویژگی هایی نیاز دارد؟
شجاعت و تمرکز مهمترین چیز است. شما باید در سازمان خود اعتماد ایجاد کنید، بنابراین باید پایدار و متمرکز باشید، حتی در حالی که تغییرات را پذیرفته اید. باید شجاعت گفتن واقعیت را داشته باشید و در چشمان مردم نگاه کنید و آنها را به چالش بکشید، چه کارمند شما باشند و چه مدیر عامل شما.
به نظر من، شما همچنین باید انرژی خلاقانه زیادی داشته باشید. بسیاری از CMO ها هستند که بیشتر در بخش مالی هستند، اما من معتقدم که باید تعادلی بین آنچه در صفحه گسترده وجود دارد و آنچه واقعاً در بازار تغییر ایجاد می کند پیدا کنید. یک بازاریاب با استعداد ارزش غریزه درونی خود را می داند، اما همچنین می داند که چه زمانی آن را آزمایش کند.
شما همچنین باید پوست ضخیمی داشته باشید و چیزها را شخصی نگیرید. پس از همه، این فقط تجارت است.
میتوانید چیزی در مورد خودتان به ما بگویید که تیم شما از دانستن آن متعجب شود؟
وقتی برای اولین بار کالج را شروع کردم، میخواستم بازیگر شوم و تا زمانی که موهایم را قرمز رنگ کردم، نقشهای اصلی را دریافت کردم. بعد از آن تمام قسمت های دختر بد، از جمله تست بازیگری برای نقش “روسپی مو قرمز” در فیلم Glory با متیو برودریک، تایپ شدم. خوشبختانه، من بخش را دریافت نکردم.
اولین کار شما چه بود؟
من در 14 سالگی در فست فود عمویم کار می کردم و در توسان آریزونا همبرگر می چرخاندم. هفته ای 50 دلار درآمد داشتم که به نظرم شگفت انگیز بود.
چرا وارد بازاریابی شدید؟
این مشیت الهی بود، واقعاً، پس از اینکه سرنوشت من از روزنامهنگاری روزنامه بیرون آمدم و به هنر تاریک کپینویسی رفتم – و پس از اتمام کالج، خدمات حسابداری را انجام دادم.
من دارای تقسیم مغز چپ به راست هستم، و بازاریابی برای آن کاملاً کار می کند. شما تمام علم رفتار و داده ها، به علاوه خلاقیت تأثیر و طراحی را دارید. این جادو است.
دوست دارید چه شغل دیگری را امتحان کنید و چرا؟
من یک شغل موازی فانتزی دارم که یک مهندس ترافیک یا برنامه ریز هستم. میدونم یه جورایی عجیبه، اما هر بار که پشت چراغ قرمز طولانی می نشینم، یا دارم از میان یک خوشه بزرگراه با طراحی بد می جنگم، فکر می کنم: «آیا این خوب نیست که کسی باشم که تمام روز به این الگوها نگاه می کند و کارایی را برای فرآیند به ارمغان می آورد؟»
وقتی با افرادی که بزرگراههای هوشمند را در سن دیگو ایجاد کردند، با الگوریتمی که چراغهای رمپ و هزینههای HOV را بر اساس حسگرها برای ازدحام ترافیک تنظیم میکند، تقریباً منفجر شدم. بله، من در قلب یک آدم نادان هستم.
میز شما چه شکلی است؟
همیشه نامرتب است، با انبوهی از کاغذ، تنقلات، ویتامینها، مجلات تجاری، یادداشتهای چسبناک. می ترسم اگر چیزی را پرونده کنم، فراموش کنم که وجود دارد.
من یک باغ صخره ای ذن و یک تخته بودا دارم که به مردم اجازه می دهد با آب نقاشی کنند و سپس تصویر تبخیر می شود. این روزها سعی کردهام به جای اینکه همهجانبه و استرس داشته باشم، آرامتر بمانم.
یک مجسمه گربه سیاه کوچک نیز وجود دارد که هدیه ای از بهترین دوستم در سن دیگو بود، بنابراین می توانم لبخند او را هر روز با خودم نگه دارم.
آخرین کتاب تجاری که خواندید چیست؟
MBA شخصی توسط جاش کافمن. مانند Cliff Notes for business lit است، که در حدود سطح صبر من برای کتابهای تجاری است.
کتابهای تجاری معمولاً تمایل دارند من را خسته کنند یا مرا مرعوب کنند. من رویکردهای داستانی بیشتری برای درس های کسب و کار دوست دارم. موارد مورد علاقه من Who Moved My Cheese و Have a Nice Conflict هستند که در پیام های خود بسیار ساده هستند اما با این وجود درس های قدرتمندی هستند.
خارج از تلاشهای شرکت شما، اخیراً چه کمپین تبلیغاتی یا ویدیویی توجه شما را جلب کرده است؟
من کاملاً شیفته تبلیغ ویدیویی Goldie Blox شدم، جایی که دختر کوچک نشان می دهد ” این مغز شما در مورد پرنسس است…” – من بلافاصله کل مجموعه اسباب بازی های دخترانه-مهندس را برای خواهرزاده هایم خریدم.
این برای من جذاب بود زیرا در کودکی همیشه به مجموعه Erector برادرم حسادت میکردم. به من عروسک هایی دادند تا با آنها بازی کنم، اما من واقعاً می خواستم بفهمم چگونه مدارهای الکتریکی بسازم.
من فکر میکنم وقتی مهندسان زن بیشتری وجود داشته باشند، واقعاً وضعیت بهتری خواهیم داشت. شاید پس از آن ما اتومبیل هایی داشته باشیم که پرواز می کنند.
نظرات بیان شده در این مقاله نظرات نویسنده مهمان است و لزوماً MarTech نیست. نویسندگان کارکنان اینجا فهرست شدهاند.