همه ما اهمیت شفافیت را درک میکنیم – تنها در سال گذشته، شاهد بودیم که غولهای فناوری جنگ های شفافیت، و خود گوگل دارد متعهد به شفافیت به عنوان یک ارزش اصلی است. در این مرحله، شرکتها میدانند که برای ایجاد اعتماد با مصرفکنندگان باید صادق باشند و امیدواریم که این به وفاداری به برند منجر شود.
اما چرا، اگر اینقدر مهم است، بسیاری از بازاریابان در سرمایه گذاری در شفافیت شکست می خورند؟ بهانه های زیادی برای نگه داشتن کارت های خود در سینه وجود دارد. برخی شامل ترس از دست دادن کنترل داستان، نداشتن زمان یا منابع برای سرمایه گذاری، یا احساس عدم حمایت رهبری برای شفافیت بیشتر به عنوان یک شرکت هستند.
خب، این بهانهها احمقانه هستند – من آن را گفتم.
زمان آن فرا رسیده است که ما به عنوان بازاریاب از استاندارد جدید شفافیت در تلاش های بازاریابی خود دفاع کنیم. ما باید عمداً ترافیک، اعضای جامعه و مشتریان را به سمت کمپینهایی هدایت کنیم که پرده را برمیگردانند و داستان منحصر به فرد شرکت ما را نشان میدهند.
#1: به “چرا” خود املاک بیشتری بدهید
تاکنون، امیدواریم همه سخنرانی TED سیمون سینک را دیده باشند. (ویدئو) پیرامون نظریه دایره طلایی. این یک سخنرانی عالی درباره اهمیت فروش بیشتر از آنچه انجام می دهیم و چگونه آن را انجام می دهیم، و در عوض تمرکز بر چرا است.
چرا دلیلی است که بنیانگذار شما کسب و کار را شروع کرده است. این ارزش اصلی است که شما سعی می کنید با جهان به اشتراک بگذارید. این یکی از بزرگترین دارایی های شماست و باید به آن توجه کنید. بسیاری از شرکتها Why خود را در بخش About قرار میدهند و به آن یک پاراگراف میدهند.
چرا قرار دادن آن را در صفحه اصلی آزمایش نمی کنید؟ چرا یک لندر کامل ایجاد نمیکنید که به دلیل راهاندازی این شرکت و آنچه باعث میشود شما خاص هستید؟ میتوانید از کانالهای بازاریابی معمولی و کانالهای ارتباطی خود برای جلب توجه و سر و صدا به سمت آن استفاده کنید. این نوع وقف به چرا شما اغلب باعث شروع گفتگوی بسیار معتبر بین برند شما و مصرف کنندگان می شود.
#2: نقشه راه محصول خود را نشان دهید
چی بگم؟! من می دانم که این یک کمی وحشتناک است، اما انتشار عمومی نقشه راه محصول خود (یا اهداف تجاری شما، اگر مستقیماً به مدل شما مربوط می شود) یک راه عالی برای جذب مشتری و پشتیبانی است.
یک مثال عالی از این Trello است که خود را منتشر میکند نقشه راه محصول را با استفاده از نرم افزار خود (فوق العاده هوشمند!) تهیه می کند و به جامعه خود اجازه می دهد تا به ایده های مربوط به ویژگی محصول بعدی برای کار روی آن رأی دهد و همچنین در مورد پیشنهادات نظر دهد.
با انتشار عمومی نقشه راه محصول خود، مکالمه بین مشتریان و تیم محصول را تشویق میکنید و به آن مکالمه خانه زیبایی میدهید که نشاندهنده شرکت شما به عنوان سرمایهگذاری واقعی برای خوشحالی مشتریان است.
#3: پرده را در عملکرد فنی خود بکشید
موقعیت زمانی رخ می دهد. بسیاری از ما برای شرکتهایی کار میکنیم که اغلب چالشهای فنی را تجربه میکنند، و نحوه واکنش (یا عدم واکنش) ما به آنها میتواند فرصتی عالی برای ارتباط با مشتریان باشد. اگر بازاریابان زمانی را صرف ایجاد منطقهای در وبسایت کنند که عملکرد فنی سایت و شرکت را نشان دهد، میتوانند به چالشها به محض آمدن، نه به صورت واکنشی.
یک مثال عالی از آن کاری است که Zendesk انجام می دهد . آنها زمان خود را به رخ می کشند، آنها از شبکه های اجتماعی به سمت عیب یابی بلادرنگ حرکت می کنند، و دیدگاهی تاریخی از عملکرد خود ارائه می دهند.
این برای آنها فوق العاده آسیب پذیر است. اگر ماه بدی داشته باشید، قول داده اید که این مشکل را به طور عمومی مورد توجه قرار دهید. اما، این نیز فوق العاده صادقانه از آنها است. مشتریان می دانند که می توانند به اینجا بروند تا ببینند چه خبر است و اطلاعات بیشتری را بیابند.
بازاریابان باید به فکر راههای پیشگیرانه برای نشان دادن چالشهایی باشند که شرکتهایشان با آن مواجه هستند. چگونه میتوانیم آن مکالمات شفاف را به طور مؤثرتری ایجاد و بازاریابی کنیم؟
#4: وبلاگ درباره برد و باخت
این یکی برای ما شهودیترین به نظر میرسد، اما هنوز بسیاری از شرکتها در پذیرش رویکرد شفاف برای بازاریابی محتوا ناکام هستند. فراز و نشیب های روزانه ما به پست های وبلاگ عالی کمک می کند و مشتریان ما می خواهند آنها را بشنوند. آیا برای رسیدن به یک مهلت به عنوان یک شرکت مشکل داشتید؟ آیا محصولی آنچه را که انتظار داشتید محقق نکرده است؟ آیا سه ماهه مالی سختی داشتید؟ این داستان ها را با جوامع خود به اشتراک بگذارید و آنها را بخشی از داستان کنید.
از طرف دیگر، ما باید برنده های خود را نیز بازاریابی کنیم. آیا فرهنگ شما در همه زمان ها بالا است؟ آیا تیم شما چیزی را راه اندازی کرد که واقعاً روی آن سخت کار کردند؟ این اطلاعات را در وبلاگ خود دریافت کنید و به جامعه اطلاع دهید که همه چیز در مسیر درست پیش می رود. ما نباید از تقسیم بردها و باخت هایمان بترسیم. آنها بخشی از داستان شرکت ما هستند و مشتریان ما می خواهند درباره شرکتی که در آن سرمایه گذاری می کنند بیشتر بشنوند.
#5: برای اشتراکگذاری استوری خود، میکرو سایتها/کمپینها ایجاد کنید
هر شرکتی در یک یا دو نبرد سخت می جنگد. اغلب، ما سعی میکنیم آنها را به صورت داخلی مدیریت کنیم و انگشتانمان را روی هم بگذاریم که به مکالمات عمومی تبدیل نشوند. I فکر می کنم که رویکرد ناشناس قدیمی و خطرناک است در عوض، باید بزرگترین چالشهای خود را باز کنیم و آن مکالمات را از طریق کمپینهای بازاریابی عمدی کنترل کنیم.
پاتاگونیا با این کار را شگفتانگیز انجام میدهد. کمپین Footprint Chronicles. به عنوان یک شرکت تجهیزات در فضای باز، تأثیر زیست محیطی تولید آنها می تواند مورد تردید قرار گیرد. بنابراین آنها در مورد زنجیره تامین خود صحبت کردند و به مشتریان نشان دادند که چگونه آنها را تولید، توزیع می کنند و موارد دیگر. آنها به کاهش اثرات زیست محیطی خود اختصاص داده اند، و این کمپین میکرو سایت پیشرفت آنها را به نمایش می گذارد.
نتیجه گیری: اعتماد از شفافیت پیروی می کند
در پایان، ما به عنوان بازاریاب باید بازاریابی را متوقف کنیم و ابتدا به درون نگاه کنیم. چه داستانی برای گفتن در مورد شرکت، تیم، چالش ها و موارد دیگر وجود دارد؟ با باز کردن یک گفتگو پیرامون این داستان ها و شفافیت بیشتر با مشتریان خود، اعتماد را تشویق می کنید.
در اکوسیستم مبتنی بر اجتماعی ما، اهمیت اعتماد و حمایت از برند همچنان افزایش خواهد یافت. زمان آن فرا رسیده است که به روی باند شفافیت بپرید. کسانی که فکر می کنند این یک روند اختیاری است، در مضیقه خواهند بود. در همین حال، رقبای شما پرده را پس خواهند زد و برنده آن خواهند شد.
نظرات بیان شده در این مقاله نظرات نویسنده مهمان است و لزوماً MarTech نیست. نویسندگان کارکنان اینجا فهرست شدهاند.