ستاره ورزش جهانی؟ بررسی کنید.
برترین مدل مرد جهان؟ بررسی کنید.
همسر شیک و زیبا. بررسی کنید؟
مدرس تبلیغات؟ بسیار خوب، ممکن است طولانی باشد که دیوید بکهام را یک مربی تبلیغاتی خطاب کنیم، اما پس از اجرای تقریباً عالی کمپین H&M در طول و بعد از Super Bowl، th
من به آنها پیشنهاد نمیکنم که این عنوان را صرفاً به دلیل تبلیغ تلویزیونی دریافت کنند – صادقانه بگویم اگر از من بپرسید این تبلیغ نسبتاً در میانه راه بود – بلکه به این دلیل که آنها تبلیغ را در هر یک از کانالهای بازاریابی خود ادغام کردند.
علاوه بر تبلیغ تلویزیونی، H&M در نیویورک (یکی از روزنامههای بزرگتر و رایگان نیویورک) با تصویری تقریباً به اندازه پوستر از آگهی تبلیغاتی، هر عبارت جستجوی پولی مرتبط ممکن را خریدند و پیام بکهام را اجرا کردند. صفحه اصلی آنها به سرعت تبلیغ را از Super Bowl راه اندازی می کند، و به نظر می رسد DavidBeckham.com از همان تصویر کمپین استفاده می کند.
در حالی که انجام هیچ یک از این کارها سخت نیست، بسیاری از تبلیغکنندگان کمپینهای خود را تقریباً به این صورت یکپارچه اجرا نمیکنند (مثلاً جستجوی پولی Go Daddy هیچ اشارهای به Super Bowl ندارد و جستجوی Skechers Go Run، جستجوی پولی را از آنها نشان میدهد. کمپین بریتانیا)، و این منجر به هدر رفتن دلارهای تبلیغاتی می شود.
من را اشتباه نگیرید، تراز کردن همه کانالهایتان آسان است.
از کار با چندین آژانس گرفته تا بودجه بندی صحیح، تا قرار دادن همه افراد در بخش بازاریابی در یک صفحه، همسو کردن تمام تلاش های بازاریابی شما ممکن است سخت باشد. اما لازم نیست اینطور باشد، و وقتی آن را به اصول اولیه تقسیم میکنید، سه چیز وجود دارد که تراز کردن همه کانالهای شما را نسبتاً ساده میکند.
1. حذف کانال ها
وقتی صحبت در مورد کانال های بازاریابی را متوقف می کنید و شروع به صحبت در مورد ایده بازاریابی واقعی می کنید که می خواهید اجرا کنید، همه چیز با عجله ساده می شود.
به عنوان مثال، آیا فکر می کنید H&M به آژانس جستجوی آنها رفت و از آنها خواست که یک کمپین Super Bowl ایجاد کنند، سپس به تیم چاپ آنها رفت و از آنها خواست که یک استراتژی Super Bowl بسازند، سپس به تیم تلویزیون آنها رفت… نکته. حدس من خیر است.
در عوض آنها احتمالاً با گفتن “این همین چیزی است که میخواهیم اتفاق بیفتد – چگونه میتواند در همه کانالها اتفاق بیفتد؟”
نزدیک شدن به کمپینها با رویکرد هدف اول به جای رویکرد کانال اول، به حذف بسیاری از موانعی که هنگام تلاش برای برنامهریزی بین کانالی ظاهر میشوند، کمک میکند و شرکای شما را مجبور میکند (خواه مدیران کانال داخلی) یا آژانس های خارجی) تا راه حل هایی را به شما ارائه دهند که به شما در رسیدن به هدفتان کمک می کند.
2. بودجه معکوس
بودجهها یک واقعیت واقعی هستند، ساده و ساده. اما بودجه ها نیز مانعی خلاقانه هستند. اگر به کسی بگویید که یک کمپین 10 دلاری برنامه ریزی کند، ذهن بسیاری از مردم شروع به فهرست کردن تمام کارهایی می کند که نمی توانند انجام دهند زیرا بودجه 20 دلاری را که انتظار داشتند را ندارند. هر زمان که به این روش استراتژی را شروع می کنید، فوراً چیزهایی را که ممکن است برای کمپین شما ارزش زیادی داشته باشند حذف می کنید.
در عوض، سعی کنید کمپینهای خود را با این سوال نزدیک کنید که «برای اجرای مؤثر این ایده به چه مقدار بودجه نیاز داریم؟»
وقتی با این سوال به تیمهای خود نزدیک میشوید، احتمال بیشتری دارد که فهرستی از تمام قطعاتی که فکر میکنند برای یک کمپین مؤثر ضروری هستند به شما بدهند و هر کدام چقدر هزینه دارد. با این کار بودجه شما باید برای اجرای موثر کمپین به شما کمک می کند.
البته ما به ندرت تمام بودجه ای را که درخواست می کنیم دریافت می کنیم، بنابراین وقتی مدیر ارشد مدیریت به شما می گوید چیزها بسیار گران هستند، اکنون فهرستی از همه چیزهایی که نیاز دارید دارید و می توانید به او نشان دهید که چه چیزی را باید کاهش دهید (و چه چیزی را باید کاهش دهید) با کاهش بودجه ضرر خواهند کرد) تا محدودیت های بودجه خود را برآورده کنند.
این نه تنها انتظارات را از CMO شما تعیین می کند، بلکه زمینه را برای پشتیبانی بیشتر در پروژه های آینده فراهم می کند.
3. گفتگو
این خیلی ابتدایی به نظر می رسد، اما باید همه در بازاریابی، هر آژانس، هر کانال و اعضای تیم در همه سطوح با یکدیگر صحبت کنند. اغلب، تیمهای بازاریابی (هم طرف مشتری و هم طرف آژانس) در کانالهای فردی خود گیر میکنند و کانالها/آژانسهای دیگر را به عنوان رقیبی میبینند که برای همان بودجه مبارزه میکنند. این ناسالم و غیر ضروری است.
هدف ایجاد یک فرهنگ بازاریابی است – که شامل همه تیمهای داخلی و همه آژانسهای خارجی میشود – که بر انجام بهترین کار برای برند متمرکز است، نه کانال. بهترین بخش این است که یک راه حل ساده وجود دارد: صحبت کردن.
تا جایی که ممکن است همه را دور هم جمع کنید و در مورد آنچه می خواهید به طور جمعی برای برند به دست آورید صحبت کنید. همه را به اشتراک گذاری آشکار عادت دهید. همه را عادت دهید که به جای کانالشان در مورد کمک به موفقیت برند صحبت کنند.
ارتباط در ابتدا دشوار خواهد بود، اما هر چه طولانی تر شود، بازتر و سازنده تر خواهد شد – که منجر به کمپین های سالم تر، ایده های بهتر و اجرای بهتر خواهد شد.
این در مورد نکتهای در مقاله است که شما شروع به تعجب میکنید که من در چه دنیای ایدهآلیستی و فانتزی زندگی میکنم که ایدههای بالا همه چیز را حل میکنند. حقیقت این است که آنها همه چیز را درست نمی کنند. اما کاری که آنها انجام خواهند داد این است که آموزش شما، تیم و آژانسهایتان را آغاز کنند تا دیگر به کانالها فکر نکنید و به ایدههای بازاریابی فکر کنید.
هر چه زودتر بتوانید طرز تفکر بخش بازاریابی خود را به طور مؤثر تغییر دهید، زودتر می توانید کمپین های واقعاً بین کانالی مانند H&M را شروع کنید به جای اینکه در نهایت یکی از آن برندهایی باشید که تعجب می کنند که چرا بیش از 3 میلیون دلار را صرف خرید کرده اند. تبلیغ Super Bowl آنقدر که قرار بود به کسب و کار آنها کمک نکرد.
نظرات بیان شده در این مقاله نظرات نویسنده مهمان است و لزوماً MarTech نیست. نویسندگان کارکنان اینجا فهرست شدهاند.