تحولات پرشتابی که در عرصه سیاست خارجی ایران به وقوع پیوسته، شمارش معکوس را برای اعلام شکست امریکا در اجرای ۲ پلن اصلی علیه جمهوری اسلامی آغاز کرده است.
اگر دو ماه پیش «جو بایدن»، رئیس جمهور امریکا مدعی بود که اهداف یکجانبه کشورش را از قبال بیاعتنایی به دیپلماسی محقق خواهد کرد، این ادعا به گواه ناظران بینالملل با شکست روبهرو شده است.
امروز این استراتژیستها و تحلیلگران امریکایی هستند که این واقعیت را بر زبان میآورند و معتقدند سیاست خارجی دولت امریکا نه با روندهای جاری سر سازگاری دارد و نه چشمانداز روشنی برای آن دیده میشود.
از این رو نشریه امریکایی «فارین افرز» در جدیدترین تحلیل خود از پیگیری پلن «C» توسط کاخ سفید سخن به میان آورده و این را نتیجه ناگزیر شکست «بایدن» در پلنهای «A» و «B» دانسته است.
نویسندگان این رسانه مشهور امریکایی به عقبنشینی کاخ سفید از طرح نخست خود یعنی احیای توافق هستهای بواسطه فشار تحریمها اشاره و اعلام کرده که رئیس جمهور امریکا ضمن عبور از طرح اول تمایلی به اجرای طرح «B» یعنی تداوم فشارهای دیپلماتیک، روانی و نظامی بر تهران ندارد.
جلوگیری از افتادن به ورطه بحران
رجوع رئیس جمهور امریکا به طرح سوم را نمیتوان فارغ از تلاش برای گشوده نگه داشتن اندک روزنههای باقی مانده در زمین دیپلماسی برای حل موضوع مذاکرات رفع تحریمها ارزیابی کرد. رویکردی که به اعتقاد نویسندگان گزارش «فارین افرز» تأیید کننده این توجیه است که گرچه وضعیت موجود برای امریکا خوب نیست اما گزینههای جایگزین تلاشی برای فاصله گرفتن از گزینههای بدتر است؛ جایی که به ادعای آنها، «بایدن» برای جلوگیری از افتادن در ورطه بیبازگشت بحران، ترجیح داده از خواستههای خود در قبال جمهوری اسلامی عقبنشینی حداکثری داشته باشد.
پرداختن به پلن سومی که تحلیلگران امریکایی معتقدند «بایدن» راهی جز حرکت به سمت آن ندارد، پیش از اشاره به دلایل آن، ممکن نیست.
تقبل چند شکست
«بایدن» به رغم وعدهای که در آغاز کار مبنی بر حل و فصل توافق رفع تحریمها سر داده بود، در ادامه دچار این خطای محاسباتی شد که جمهوری اسلامی قابلیت آن را دارد ذیل افزوده شدن بر شمار تحریمها در برابر مواضع پیش دستانه و زیادهخواهانه امریکا عقبنشینی کند و به خواستههای فراتر از برجام همچون مذاکره درباره موضوعات دیگر چراغ سبز نشان دهد. هدفی که در عمل حاصل نشد و دولتمردان امریکایی را درست در بزنگاه تصمیمگیری برای مذاکرات، به سمت اردوگاه تجزیه طلبان و اقلیت اپوزیسیون ایرانی سوق داد.
وقوع ناآرامیها در پاییز سال گذشته این بهانه را فراهم کرد تا واشنگتن همه ظرفیت رسانهای و دیپلماتیک خود را معطوف کارزار جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی کند.
وسعت این اشتباه راهبردی از سوی امریکا تا جایی بود که مقامهای عالی رتبه این کشور از رئیس جمهور گرفته تا وزیر خارجه و نماینده ویژه این کشور در مذاکرات رفع تحریمها به جای دیپلماسی بر طبل تنش کوبیدند و مدعی شدند گفتوگوهای وین دیگر در اولویت سیاست خارجی واشنگتن قرار ندارد. اما این همه ماجرا نبود.
ایالات متحده و شرکای اروپاییاش برای ضمانت بخشیدن به رویکرد جدیدی که در ایجاد فشار بر جمهوری اسلامی در پیش گرفته بودند، از ظرفیت آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تهمت مشارکت ایران در جنگ اوکراین به بهانه سابقه همکاری متعارف دفاعی با روسیه نیز غافل نشدند.
این در حالی بود که ابتکار عمل در پیش گرفته شده از سوی ایران برای دفع مخاطرات پروندههای مجعول آژانس و موضعگیری هوشمندانه آن در قبال فضاسازیهای صورت گرفته در بحران اوکراین، به باطل السحر عملیات روانی امریکا و متحدان اروپاییاش تبدیل شد و عملاً واشنگتن را در روند مواجهه با جمهوری اسلامی در زمین مذاکرات رفع تحریمها خلع سلاح کرد.
در نتیجه پذیرش این شکستهای پرشمار بود که ایالات متحده از یک سو در نشست اخیر شورای حکام آژانس، امکانی برای تهیه و تصویب قطعنامه علیه ایران نیافت و از سوی دیگر ناگزیر شد از تلاشهایی که برای ممانعت از بازگشت اموال ایران در کشورهای دیگر به عمل آورده بود، کوتاه بیاید.
خبرهایی که درباره نهایی شدن انتقال دلارهای ایران از کره جنوبی و وجوه مسدود شده ایران در عراق منتشر شده است، در چنین فضایی قابل ارزیابی است.
کلید واژه کاهش تنش
در پی پذیرش چنین شکستهایی است که «فارین افرز» دولت «بایدن» را به روی آوردن به پلن سوم ناگزیر دانسته است.
این نشریه امریکایی یادآور شده ناکامی در طرحهای پیشین، کلید واژه «کاهش تنش» را به ادبیات جاری سیاست ایالات متحده در قبال ایران وارد کرده است.
بنا بر این گزارش، توسل به چنین رویکردی بهترین شانس برای جلوگیری از اجرای بدترین سناریوهای احتمالی در خاورمیانه است و در عین حال امکان نوعی توافق دیپلماتیک را هموار خواهد کرد.
نشریه امریکایی با اشاره به اینکه دولت «بایدن» حتی قبل از شروع جنگ در اروپا قصد داشت توجه را از خاورمیانه و رقابت با چین و روسیه منحرف کند، میافزاید: «مقامات امریکایی معتقدند که یک رویارویی بزرگ با ایران باعث منحرف کردن منابع از مسائل مهمتر میشود. بویژه اینکه دولت در خاورمیانه اهداف دیگری دارد که ممکن است شانس موفقیت بیشتری داشته باشد».
همه اینها در حالی است که به نظر نمیرسد سنگ بنای عقبنشینی امریکا که در اجرای پلن «C» پدیدار شده، به خواسته و حسن نیت ادعایی دولتمردان این کشور پایهگذاری شده باشد بلکه حاصل جبر و هزینههای گزاف و غیر قابل جبرانی است که واشنگتن در ماه های اخیر در رویارویی با مقاومت هوشمند و فعال جمهوری اسلامی و ورود آن به فصل جدید همکاریهای سیاسی و اقتصادی با قدرتهای بزرگ آسیا متحمل شده است.
متن جالبی بود